سایت عاشقانه فصل گرم عاشقی

شعر های عاشقانه - عکسهای عاشقانه - عکسهای رومانتیک-داستان عاشقانه-فیلم عاشقانه-مطالب عاشقانه - فصل های عاشقانه-فصل سرد عاشقی -عشق - وب عاشقانه





شراب خواستم…
گفت : ” ممنوع است ”
آغوش خواستم…
گفت : ” ممنوع است ”
بوسه خواستم…
گفت : ” ممنوع است ”
نگاه خواستم…
گفت: “ ممنوع است ”
نفس خواستم…
گفت : ” ممنوع است “
… حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و …
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد …
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم…
سر از این عشق بر نمی دارم …

سه شنبه 18 آذر 1393| 10:24 |╬ARIYA|




می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.

همان دلهای بزرگی که جای من در آن است آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم. دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش! هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است! اما من نمی خواهم تو همان باشی! تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش! میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند و جنسش عوض نمی شود … و میدانی که من شکست ناپذیر هستم … و تو مرا داری … برای همیشه! چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد … چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای …

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم، صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم! دلم نمی خواهد غمت را ببینم … می خواهم شاد باشی … این را من می خواهم … تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا. من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم) و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود … نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد. شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟ اما، نه من هم دل به دلت بیدارم! فقط کافیست خوب گوش بسپاری! و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن! پروردگارت … با عشق !




سه شنبه 18 آذر 1393| 10:23 |╬ARIYA|



پای پنجره نشستم کوچه خاکستری باز زیر بارون من چه دلتنگتم امروز
انگار از همون روزاست حال و هوام رنگ توِ کوچه دلتنگ توِ

دلم گرفته دوباره هوای تو رو داره
چشمای خیسم واسه ی دیدنت بی قراره
این راهه دورم خبرم از دل من که نداره

آروم ندارم یه نشونه می خوام واسه قلبم
جز این نشونه واسه چیزی دخیل نمی بندم
این دل تنهام دوباره هوای تو رو داره

هوای شهر تو و بوی گلاب
پیچیده توی اتاقم مثل خواب
داره بدجوری غریبی می کنه
آخه جز تو دردمو کی می دونه

دلم گرفته دوباره هوای تو رو داره
چشمای خیسم واسه ی دیدنت بی قراره
این راهه دورم خبرم از دل من که نداره



سه شنبه 18 آذر 1393| 10:21 |╬ARIYA|



یادته اون روز برفی
وسط فصل زمستون
تو پریدی پشت شیشه
من زدم از خونه بیرون

یادته اشاره کردی
آدمک برفی بسازم
واسه ساختنش رو برفا
هرچی که دارم ببازم

گوله گوله برف سرد و
روی همدیگه می چیدم
شاد و خندان بودم انگار
که به آرزوم رسیدم

رو پیشونیش با یه پولک
یه خال هندو گذاشتم
واسه چشماش دو تا الماس
جای پوس گردو گذاشتم

رو سینش با شاخه یاس
یه گلوبند و کشیدم
روی لبهاش با اجازت
طرح لبخند رو کشیدم

یادمه با نگرونی
تو یه ها کردی رو شیشه
دزدکی برام نوشتی
تکلیف قلبش چی میشه

شرم گرم لحظه ها رو
توی اون سرما چشیدم
سرخیش رو پوست سرد
آدمک برفی کشیدم

قلبم رو دادم نگفتم
تن اون از جنس برفه
عاشقونه فکر میکردم
نمیگفتم نمی صرفه

ولی فصل آشنایی
زود گذر بود و گریزون
شما از اون خونه رفتین
آخر همون زمستون

رفتی و قصه اون روز
واسه من مثل یه خواب شد
از تب گرم جدایی
آدمک برفی هم آب شد

کاشکی میشد که دوباره
روبروت یه جا بشینم
یا که رد پات رو برف
توی کوچمون ببینم

کاشکی میشد توی دنیا
هیچ کسی تنها نباشه
عمر آدم برفی هامون
امروز و فردا نباشه

قول میدم تا آخر عمر
دیگه قلبم رو نبازم
بعد تو تا آخر عمر

آدمک برفی نسازم ….




سه شنبه 18 آذر 1393| 10:16 |╬ARIYA|



تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم

در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم

طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست
چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم

گوهرشناس نیست در این شهر شهریار
من در صف خزف چه بگویم که چیستم

استاد شهریار



سه شنبه 18 آذر 1393| 10:12 |╬ARIYA|




خسته ام دیگر ازین فریاد ها
خسته از بی مهری و بی دادها
خسته از دلبستگی و یاد ها
خسته از شیرین و از فرهاد ها
خسته ام از این همه دیوانگی
خسته از نادانی فرزانگی
خسته از این دشمنان خانگی
خسته ام ازین همه بیگانگی

خسته ام از گردش چرخِ فلک
خسته از تنهایی و شب های تک
خسته از ایمانم و تردید و شک
خسته از دیو و دَد و دوزو کلک
خسته ام دیگر ازین آوارها
خسته از سنگینی دیوارها
خسته از ظلم و بد و آزارها
خسته از بی یاری بیمارها
خسته ام از تابش مهر و قمر
خسته از نامردمی های بشر
خسته از بی فطرتان بی هنر
خسته ام از خستگی ها، بیشتر…
خسته ام، خسته ام…


سه شنبه 18 آذر 1393| 10:11 |╬ARIYA|




کاش می شد که کسی می آمد
این دل خسته ما را ، می برد
چشم ما را می شست
راز لبخندبه لب ، می آموخت
کاش می شد دل دیوار، پر از پنجره بود
و قفس ها، همه خالی بودند
آسمان، آبی بود
و نسیم، روی آرامش اندیشه ما، می رقصید
کاش می شد که غم و دلتنگی
راه این خانه ما ، گم می کرد
و دل از هر چه سیاهی ست ، رها می کردیم
و سکوت
جای خود را به هم آوایی ما ، می بخشید
و کمی،مهربان تر بودیم

کاش می شد
گل لبخند، به مهمانی لب می بردیم
بذر امید، به دشت دل هم
کسی از جنس محبت ، غزلی را می خواند
و به یلدای زمستانی و تنهایی هم
یک بغل عاطفه گرم
به مهمانی دل ، می بردیم
کاش می دانستیم
قدر این لحظه، که در دوری هم ، می راندیم
کاش می دانستیم
راز این رود حیات
که به سرچشمه ، نمی گردد باز
کاش می شد مزه خوبی را
می چشاندیم به کام دلمان
کاش ما تجربه ای می کردیم
شستن اشک از چشم
بردن غم از دل
همدلی کردن را
کاش می شد که کسی می آمد
باور تیره ما را می شست
و به ما می فهماند
دل ما، منزل تاریکی نیست
اخم بر چهره ،بسی نازیباست
بهترین واژه، همان لبخند است
که ز لب های همه، دور شده است
کاش می شد که به انگشت ، نخی می بستیم
تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم
قبل از آنی که، کسی سر برسد
ما نگاهی به دل خسته خود می کردیم
شاید این قفل، به دست خود ما باز شود
پیش از آنی که به پیمانه دل، باده کنند
همگی زنگ پیمانه دل می شستیم
کاش در باور هر روزه مان
جای تردید نمایان می شد
و سوالی که چرا سنگ شدیم؟
و چرا، خاطر دریایی مان خشکیده است؟
کاش می شد که شعار
جای خود را به شعوری می داد
که چراغی گردد ، دست اندیشه مان
کاش می شد که کمی آینه ، پیدا می شد
تا ببینیم در آن
صورت خسته این انسان را
شبح تار امانت داران
کاش پیدا می شد
دست گرمی که تکانی بدهد
تا که بیدار شود، خاطره آن پیمان
و کسی می آمد و به ما می فهماند
از خدا دور شدیم
” کاشکی” واژه درد آور این دوران است
“کاشکی” جامه مندرس امیدی است
که تن حسرت خود ، پوشاندیم
کاش می شد که کمی
لااقل
قدر وزن پر یک شاپرکی
ما مسلمان بودیم.

کیوان شاهبداغی



سه شنبه 18 آذر 1393| 10:05 |╬ARIYA|



کاش می شد تو جنگلا،یه کلبه داشتیم من و تو
زمین و شخم می زدیم ،دونه می کاشتیم من تو
خودمون خونه می ساختیم ،دستامون گلی می شد
آهن و بتن نبود،دیوارا،کاگلی میشد
وقتی هیزم می آوردم تو میشستی رو به روم
می چکید نم نم بارون رو درختا روی بوم
آتیش کلبه به را بود ،دیگه سردت نمی شد
غم نون زانو می زد،حریف مردت نمی شد
کاش رو کول آدما خورجینی از غصه نبود
عشق آدما به هم فقط توی قصه نبود
کاشکی رو سر گلا منت باغبون نبود
واسه امنیت شهر ،گزمه و پاسبون نبود



سه شنبه 18 آذر 1393| 10:03 |╬ARIYA|




پرسید باران؟ گفتم بهار!
پرسید بهار؟ گفتم لحظه های با تو بودن!
پرسید لحظه ؟ گفتم کوچه بن بست!
پرسید کوچه بن بست ؟ گفتم من و تو!
پرسید من و تو ؟ گفتم قصه ی ناگفته!
پرسید قصه نا گفته ؟ گفتم هزار و یک شب بودن ما!
پرسید هزارو یک شب بودن ما؟ گفتم زیر پنجره ی تنهایی من!
پرسید زیر پنجره ی تنهایی؟ گفتم اشک مهتاب وقتی نمی غلتد!
پرسید اشک مهتاب؟ گفتم شکوه التماس وقتی دست نیاز به سویت دراز می کنم!
پرسید شکوه التماس؟ گفتم شبهای تاریک یلدایی!
پرسید شبهای تاریک یلدایی؟ گفتم اشک های سرشار پنهانی!
پرسید اشکهای سرشار پنهانی؟ گفتم قلبی که از دیدار می تپد و از ندیدن یار می گرید!
پرسید قلب؟ گفتم تو!
پرسید من؟ گفتم عشق!
پرسید عشق؟ گفتم نوری که هرگز نمی میرد!
پرسید نور؟ گفتم عشق!
پرسید عشق؟ گفتم اشک!
پرسید اشک؟ گفتم عشق!
پرسید عشق؟ گفتم هاله ی دل تنگی!
پرسید هاله ی دلتنگی؟ گفتم عشق!
گریست!
پرسیدم عشق؟
گفت گریستن برای بودنهایی که باید باشند و نیستند و نبودنهایی که نباید باشند و هستند!
من گریستم ، او گریست،
کسی از دالان تنهایی چشم های منتظر غمزده مان فریاد زد…


سه شنبه 18 آذر 1393| 10:01 |╬ARIYA|




یه اتاق باشه …گرم گرم… روشن روشن
تو باشی منم باشم
کف اتاق سنگ باشه… سنگ سفید… تو منو بغل کردی که نترسم
که سردم نشه نلرزم
می دونی ؟
تو منو بغل کردی طوری که تکیه دادی به دیوار
پاهاتم دراز کردی… منم اومدم نشستم جلوت بهت تکیه دادم
دو تا دستاتو دور من حلقه کردی
بهت میگم چشماتو می بندی؟…می گی : آره
چشماتو می بندی
بهت می گم : قصه می گی تو گوشم ؟
می گی : آره
و شروع می کنی به قصه گفتن تو گوشم
آروم آروم… قصه می گی
یک عالمه قصه بلندو طولانی که هیچ وقت تموم نمی شه
می دونی ؟
می خوام رگمو بزنم
چون دست چپ… یه حرکت سریع… یه جمله ی عمیق بلدی ؟
نه وای !!! تو که نمی بینی
و نمی دونی که می خوام رگمو بزنم
تو چشماتو بستی نمی بینی …
من تیغ و از جیبم در میارم… نمی بینی که
سریع می برم
نمی بینی که خون فواره می کنه… روی سنگ های سفید و
نمی بینی که دستم می سوزه
من لبمو گاز می گیرم که نگم : آخ
که تو چشماتو باز نکنی و منو نبینی
تو داری قصه می گی و هیچ چیز رو نمی بینی
من دارم دستمو نگاه میکنم
دست چپمو… خون ازش میاد
می دونی ؟
دستمو می ذارم رو زانوهام
خون از روی زانوهام می ریزه کف سنگها
مسیرش قشنگه… حیف که چشمات بسته است
نمی بینی …
تو بغلم کردی نمی بینی که سردم شده
محکمتر بغلم می کنی تا گرمم شه
می بینی که نا منظم نفس می کشم
تو دلت می گی آخی …
نفسم گرفت… می بینی ولی محکم تر بغلم می کنی
سردتر می شم… می بینی که دیگه نفس نمی کشم
چشماتو باز می کنی و می بینی من مردم …می دونی ؟
می ترسم خودمو بکشم
از سرد شدن… از این هایی که مردن… از خون دیدن
ولی وقتی بغلم کردی دیگه نترسیدم
مردن خوب بود
آروم آروم… در کناره تو… و در آغوشه تو…
گریه نکن
من دیگه نیستم که ببوسمت… بگم خوشگل شدی
تو خیلی گریه می کنی
دلم می شکنه… دلم نازکه… نشکونش
باشه ؟
من مردم ولی تو باورت نمی شه
تکونم می دی که بیدار شم
فکر می کنی مثل همیشه قصه گفتی و من خوابیدم
می بینی نفس نمی کشم… ولی بازم باور نمی کنی
اونقدر محکم بغلم می کنی که گرمم شه… اما فایده نداره
من مردم … ولی برای تو زنده ام
پس هر شب به این باغ بیا… ولی گریه نکن
می خوام یه چیزی بهت بگم می دونی ؟
دوست دارم






سه شنبه 18 آذر 1393| 9:59 |╬ARIYA|





نگاه بی قرار من اگه دســـت از چشـــات برداشت
اگه این قــصه شیــرین واسـت پایان تلخی داشت
اگه هر وقــت که دلتنـــگی صـدامو دیگه نشنیدی
اگه فردا زیر بـــــــارون منـــو بــا دیــــگری دیـــدی
من ار تو معــذرت میخــوام اگه از من بـــدی دیدی
من از تو معذرت میــــــخوام اگه از دوری رنجیــدی
من از تو معذرت میخوام که باز چشماتو تر کـــردم
من از تو معـــذرت میخوام که دیــگه بر نمیـــگردم
نگو دلگیـــری از دستـــم که قــــدرت رو ندونستم
دلــم خوشبختــیتو میخواست تو باور کن نتونستم
اگه دستای سرگـــــردون منو از قلـــب تو چیــــده
من از تو معذرت میــخوام گــل زیـــــبای ارکیـــــده
من از تو معذرت میخوام که دلگیــری و پـــژمــرده
من از تو معذرت میخوام که احساست ترک خورده



سه شنبه 18 آذر 1393| 9:54 |╬ARIYA|


غرور

نمک رو زخم من نپاش، من زخمی غرورتم
با این همه بدی ببین هنوز سنگ صبورتم
از درد من قصه نگو، قصه ی من تکراریه
مردن من همیشگی واسه دل تو عادیه
جلو چش غریبه ها چقدر خوار و حقیر شدم
هیچی ازم نذاشتی تو، وقتی دیدی اسیر شدم
وقتی نبودم هیچ کسی با دلت هم بازی نبود
خاک سیاه نشوندیمو، دلت هنوز راضی نبود

عشقتو تو سرم نزن، انقد بهم نگو بمیر
تموم هستیم مال تو غرورمو ازم نگیر
چرا همیشه تبرت رو ریشه ی دل منه؟
بگو چرا قلب منه باید همیشه بشکنه؟

چه روزائی که سوختمو به پای تو حروم شدم
یه عمری من دل بستمو، تو چشمای تو گم شدم
دیگه چی میخوای از دلم؟ هرچی که میخواستی دیدی
به عشق پاک و بی ریام توی دلت می خندیدیــــــــــــــی

عشقتو تو سرم نزن، انقد بهم نگو بمیر
تموم هستیم مال تو غرورمو ازم نگیر
چرا همیشه تبرت رو ریشه ی دل منه؟
بگو چرا دل منه باید همیشه بشکنه؟




سه شنبه 18 آذر 1393| 9:53 |╬ARIYA|


با من بمون

یادم نمیره یادته چه ساده عاشقت شدم
گفتم که دنیامو میدم اگه بشی مال خودم
نگاه مهربون تو یه حس عاشقونه بود
برای دیوونگیام نگاه تو بهونه بود

با من بمون و زندگی کن با تو همه چی عاشقانس
با هم دیگه غمی نداریم صدات برام بهترین ترانس
با من بمون و زندگی کن با تو همه چی عاشقانس
با هم دیگه غمی نداریم صدات برام بهترین ترانس

حالا برای عشق تو چجوری بی تابم ببین
بیا کنار این دل پر ز خواهشم بشین
تا که بگم تو زندگی واسه تو کم نمیذارم
من به تو ثابت میکنم بی انتها دوست دارم

با من بمون و زندگی کن با تو همه چی عاشقانس
با هم دیگه غمی نداریم صدات برام بهترین ترانس
با من بمون و زندگی کن با تو همه چی عاشقانس
با هم دیگه غمی نداریم صدات برام بهترین ترانس




سه شنبه 18 آذر 1393| 9:48 |╬ARIYA|




فقط تو نیستی که منو شکستی
فقط تو نیستی که باهام نموندی
تـو این شــبو روزای بی هیـــــاهو
فقـط تو نیستی که منو سوزوندی
من همـیشه به هرکی دل سپردم
ازش فقط یه خاطــــــــــره برام موند
اینهمه تنها شدنو شــــــــــــکستن
من و دیگه از هرچی عشقه ترسوند
فقط تو نیـــــــستی که شبونه رفتی
فقط تو نیســـــتی که دروغ میگفتی
نمیدونم شاید یه روز که دور نیست
تـــــو هم به حـــــالو روزه من بیفتی
انـــــــــــگار که سرنوشته من همینه
من از تو هیچ گــــــــــــلایه ای ندارم
حتماً خودم مقصــــــــــــــــــرم عزیزم
یه عمریه همیشه بیقـــــــــــــــــرارم


سه شنبه 18 آذر 1393| 9:46 |╬ARIYA|




فقط تو نیستی که منو شکستی
فقط تو نیستی که باهام نموندی
تـو این شــبو روزای بی هیـــــاهو
فقـط تو نیستی که منو سوزوندی
من همـیشه به هرکی دل سپردم
ازش فقط یه خاطــــــــــره برام موند
اینهمه تنها شدنو شــــــــــــکستن
من و دیگه از هرچی عشقه ترسوند
فقط تو نیـــــــستی که شبونه رفتی
فقط تو نیســـــتی که دروغ میگفتی
نمیدونم شاید یه روز که دور نیست
تـــــو هم به حـــــالو روزه من بیفتی
انـــــــــــگار که سرنوشته من همینه
من از تو هیچ گــــــــــــلایه ای ندارم
حتماً خودم مقصــــــــــــــــــرم عزیزم
یه عمریه همیشه بیقـــــــــــــــــرارم


سه شنبه 18 آذر 1393| 9:27 |╬ARIYA|



یادته بروی اون نیمکت نور،از تو واژه ها غمو خط میزدیم
دست من بدور گردن تو بود، وقتیکه تکیه به نیمکت میزدیم

دورمون پرنده ها بودن و عشق، با نگاه من و تو یکی شد
من میخاستم با تو پرواز کنم و برسم به عاشقی اما نشد

یه سبد خاطره داره یاد تو وقتی که تنها رو نیمکت میشینم
شکر رویا که هنوزم میتونم توی رویا روی ماتو ببینم

از خدا میخام که عطر دلخوشی هر جا باشی به مشامت برسه
ممنونم از شب رویا که بازم وقت دلتنگی بدادم می رسه

نیمکت کنار فواره نور، یه بهونه واسه از تو گفتنه
جای خالی تو گریه آوره ، مرگ لحظه های شیرین منه



سه شنبه 18 آذر 1393| 9:25 |╬ARIYA|





یادته روزهای برفی؟ یادته ؟
خراب شدن آدم برفی، یادته ؟
یادته گریه می کردی از ته
شالوکلاه دماغ یخی یادته ؟
یادته روزای برفی؟ یادته ؟
می گذشت اما به سختی، یادته؟
گلوله های برفی لبها به رنگ قرمز
تو رفتی و من موندم گفتی خداحافظ
سورخوردن روی برفا، عجب چه خندهای
قول داده بودی بری زودی پیشم بیایی
گلوله های برفی یکی بعد اون یکی
سورخوردن و تاب خوردن تو رویاهای یخی
قول داده بودی بری زودی پیشم بیای
من موندم و یه تاب اونم خالی خالی
شال دور گردنو خودم بافتم با زحمت
توگره شو باز کردی پسش دادی چه راهت
اون روزا هواسرد سرد تو بودی تو خیابون
گلوله یخ یادمه دلو شکستی چه آسون
کم رویی هات یادمه لبخندهای عاشقونت
گفتی خدانگهدار رفتی از پیشم چه راحت


سه شنبه 18 آذر 1393| 9:18 |╬ARIYA|


اسمشو تقدیر نذار جدایی تقصیر تو بود
همیشه یکی کم میاره این دفعه نوبت تو بود
اگه دوباره دیدمت شرمنده از خودت نباش
زندگی اینه عزیزم یکی میره یکی میاد
واسه همینه بعد تو به کسی دل ندادم
آره به قول تو من یه احمق سادم
زود باورم میشه وقتی هر کی هر چی میگه
تو بدون ولی میگذره این روزا و یه روزی که
تقاص قلب خرد منو یه روزی پس میدی یه جوری که
دنبالم میگردی اما منو نمی بینی دیگه

من به یه جایی میرسم که واسه یه لحظه دیدنم باید سر دست بشکونی
میخوای از نو شروع کنی من توی قله هام ولی متاسفم عزیزم نمیتونی




سه شنبه 18 آذر 1393| 9:17 |╬ARIYA|




اگه اون که کنارته
تو رو بیشتر از من میخواد

اگه با همون راحتی
اگه باهات راه میاد

اگه روزگار بد
تو رو ازم گرفته

اگه خاطرات خوبمون
از خاطرم نرفته

خوشبختیت آرزومه
حتی با من نباشی، حتی از خاطره هامون جدا شی

خوشبختیت آرزومه
حتی با من نباشی، حتی از خاطره هامون جدا شی

از همون روزای اول
میدونستم نمیمونی

میدونستم نمیتونی
عشقو تو چشام بخونی

از همون روزای اول
دل تو با دیگری بود

کاش همیشه پات بمونه
اونکه عشق بهتری بود

خوشبختیت آرزومه
حتی با من نباشی، حتی از خاطره هامون جدا شی

خوشبختیت آرزومه
حتی با من نباشی، حتی از خاطره هامون جدا شی



سه شنبه 18 آذر 1393| 9:15 |╬ARIYA|




خدایا ، خدایا ، خدیا توی دنیای بزرگت پوسیدیم که
می خواستیم ، می خواستیم ، می خواستیم مثل این روزو نبینیم که دیدیم که
ناز اون ، بلای اون ، حسرت دل ، عذاب عالم
هر چی باید همه کمتر بکشند ما کشیدیدم که
زندگی میگن برای زنده هاست اما خدایا
بس که ما دنبال زندگی دیویدیم بریدیم که
وای برما ، وای برما ، خبر از لحظه ی پرواز نداشتیم
تا می خواستیم لب معشوق و ببوسیم پریدیم که

زندگی قصه ی تلخی است که از آغازش
بس که آزرده شدم چشم به پایان دارم

چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت
دنبال هم امروز و فردا گذشت
دل میگه باز فردا رو از نو بساز
ای دل غافل دیگه از ما گذشت
زندگی میگن برای زنده هاست اما خدایا
بس که ما دنبال زندگی دیویدیم بریدیم که


سه شنبه 18 آذر 1393| 9:11 |╬ARIYA|


آیینه پرسید که چرا دیر کرده است
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است
خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است
گفتم امروز هوا سرد بوده است
شاید موعد قرار تغییر کرده است
خندید به سادگیم آیینه و گفت :

احساس پاک تو را زنجیر کرده است
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی
گفت خوابی سال ها دیر کرده است
در آیینه به خود نگاه می کنم… آه!
عشق تو عجیب مرا پیر کرده است
راست گفت آیینه که منتظر نباش

او برای همیشه دیر کرده است




سه شنبه 18 آذر 1393| 9:07 |╬ARIYA|




ای عاشقان ای عاشقان گلایه دارم از جهان
نامردمی از هر کران آتش به دلها می زند
همچون زمین و آسمان ستاره های خون چکان
سنگ مصیبت هر زمان بر سینه ما می زند
آتش به دلها می زند

دنیا به کام اهل ناز، ما بی دلان اهل نیاز
این قلب خونین باغ ما داغ شقایق داغ ما
ما خسته از رنگ و ریا با درد هر داغ آشنا

این آسمان را پر فروغ روی زمین را بی دروغ

خالی ز کین می خواستیم ،زیبا ترین می خواستیم
روزی که قلب این جهان با عشق و آزادی زند
دنیا به روی مردمان لبخندی از شادی زند
شادا که با یگانگی از بند غم رها شویم
به رغم هر بیگانگی من و تو با هم ما شویم
چون ما چنین می خواستیم
آری همین می خواستیم



سه شنبه 18 آذر 1393| 9:04 |╬ARIYA|

دانلود فیلم فوق العاده دیدنی و زیبای The Mule محصول 2014 آمریکا
| با کیفیت خارق العاده BluRay 720p / با لینک مستقیم / از دست ندید |

Name دانلود فیلم The Mule 2014 نام فیلم : The Mule
Genre دانلود فیلم The Mule 2014 ژانر : کمدی | جنایی | درام
Director دانلود فیلم The Mule 2014 کارگردان : Tony Mahony, Angus Sampson
Author دانلود فیلم The Mule 2014 نویسنده : Jaime Browne (story), Angus Sampson
Artist دانلود فیلم The Mule 2014 ستارگان : Hugo Weaving, Angus Sampson, Leigh Whannell
Create دانلود فیلم The Mule 2014 محصول : آمریکا
Language دانلود فیلم The Mule 2014 زبان : انگلیسی
Time دانلود فیلم The Mule 2014 زمان : 1 ساعت 43 دقیقه
Rate دانلود فیلم The Mule 2014 امتیاز : 6.5/10
Quality دانلود فیلم The Mule 2014 کیفیت : BluRay 720p
Format دانلود فیلم The Mule 2014 فرمت : MP4
Size دانلود فیلم The Mule 2014 حجم : 800 MB
IMDB دانلود فیلم The Mule 2014 اطلاعات بیشتر : IMDB
DL دانلود فیلم The Mule 2014 لینک دانلود : مستقیم – Direct
L S دانلود فیلم The Mule 2014 خلاصه داستان : داستان فیلم درباره ی یک حمل کننده ی مواد مخدر تازه کار هستش که توسط قانون گرفته می شود و مشکلاتی برایش پیش می آید وThe Mule 2014 دانلود فیلم The Mule 2014


ادامــﮧ مطلب
دوشنبه 17 آذر 1393| 18:54 |╬ARIYA|



وانمود کردم به همه که خیلی سخت نبود غمت
رفتن و دل بریدنت
وانمود کردم به همه که دیگه اشتیاقی نیست
واسه دوباره دیدنت

یجور نشون دادم که نه یه اتفاق عادی بود
همون دوتا درد دلم واسه خودش زیادی بود
یجوری گفتم که همه بهم میگن بی عاطفه
میگن که حرف امروزت با دیروزت مخالفه

اما شبا یواشکی وقتی که هیچکی نیست پیشم
گوشیمو روشن میکنم به عکس تو خیره میشم
دیگه منم و غربت اشک های بی امون من
به کی بگم دیونتم به کی بگم تنگ دلم

مدتیه عوض شدم انگار یه آدم دیگم
هرکی می پرسه یادشی؟ دارم بهش دروغ میگم
دلم نمیخواد هیچ کسی چیزی بدونه از غمم
همین غرور لعنتی تورو جدا کرده ازم
هیچکی خبر نداره از دقیقه های غربتم
اینجوری وانمود شده که بی تو خیلی راحتم



دوشنبه 17 آذر 1393| 18:04 |╬ARIYA|

دانلود موزیک ویدئو جدید Ella Henderson به نام Yours

داÙ

برای دانلود به ادامه مطلب بروید


ادامــﮧ مطلب
دوشنبه 17 آذر 1393| 18:03 |╬ARIYA|

دانلود موزیک ویدئو جدید و بسیار زیبای Robbie Williams به نام H.E.S

داÙ

برای دانلود به ادامه مطلب بروید


ادامــﮧ مطلب
دوشنبه 17 آذر 1393| 18:02 |╬ARIYA|


جوون تر که بودم یکی عاشقم بود
منو که نمیدید دلش میـگرفت زود
میگفت خــیـــلی وقته دلم پا به پاته
میگفت هر جا باشی نگاهم به راتــه
منم بچه بودم دلم پر پرش شد
بهش ایـــنو گفتم اونم بـــاورش شد
خلاصه نشستیم یه رویا کشیدیم
واسه زندگیمون چه خوابایـــی دیدیم
به هم قـــــول دادیم که با هم بمونیم
تا هر جا که میشه تا هر جا بتونیم
ولی من نموندم نه اینکه نمی شد
زدم زیر قولم دلم دم دمی شد
حالا گـــاهی وقتا به یادش می افتم
درست لحظه هایی که یادش می افتم
تموم وجودم پر از شرم میشه
به این خاطراتش سرم گرم میشه
به هم قـــــول دادیم که با هم بمونیم
تا هر جا که میشه تا هر جا بتونیم
خودم زندگیمو به حسرت سپردم
درست خاطرم نیست ولی پاشو خوردم



دوشنبه 17 آذر 1393| 17:59 |╬ARIYA|

دانلود فیلم جدید و بسیار زیبای گواهینامه

دانلود فیلم ایرانی گواهینامه

فیلم ایرانی گواهینامه با کیفیت عالی DVD با لینک مستقیم به همراه لینک کمکی

دانلود فیلم گواهینامه

ادامه مطلب دانلود فیلم گواهینامه



ادامــﮧ مطلب
دوشنبه 17 آذر 1393| 17:56 |╬ARIYA|

دانلود اجرای زنده و بسیار زیبای Pitbull به نام Celebrate


داÙ

برای دانلود به ادمه مطلب بروید



ادامــﮧ مطلب
دوشنبه 17 آذر 1393| 17:52 |╬ARIYA|

دانلود موزیک ویدئو جدید و بسیار زیبای ترکی از Hadise به نام Prenses

داÙ


برای دانلود به ادمه مطلب بروید




ادامــﮧ مطلب
دوشنبه 17 آذر 1393| 17:49 |╬ARIYA|

PinkFly